وی ادامه داد: در سبک زندگی که در اسلام مطرح می باشد، مهم ترین بعد آن، زیربنای این سبک است. زیربنای سبک زندگی در اسلام براساس خداباوری است، عواملی که باعث شخصیت انسان می شود و انسان تکبر پیدا می کند. در غرب این جزو شاخصه ها و مولفه ها نیست، در بحث های سبک زندگی که مطرح می کنند از بحث جهان بینی و اخلاق به معنای تربیت انسان که انسان صاحب ملکات و پاکدامنی و حکمت و شجاعت و امانت داری شود، خبری نیست. آنها بحث آداب را مطرح می کنند که آداب آن رفتار ظاهری است. ما می گوییم این آداب باید مبتنی بر یک تربیت نفسانی باشد. به عنوان مثال، اگر کسی یک بار پولی را به یک نفر بدهد ما در اخلاق به او جواد و بخشنده نمی گوییم بلکه بخشنده کسی است که اگر شخص نیازمند به سمت او نرود، خودش به سمت او می رود مانند حضرت امیر المومنین(ع) که به در خانه اهل نیاز می رفت و کمک می کند؛ لذا در حوزه اخلاق در غرب مثل فیلسوفی مثل ژکس، اخلاق را رفتاری تعریف می کند که باید برای آن ضمانت حقوقی قرار داد و اگر کسی آن را در یک مجموعه رعایت نکند، می توان از او شکایت کرد.
آیت الله رمضانی با اشاره به جایگاه مسئولیت پذیری در سبک زندگی اسلامی اظهار کرد: نوع سبک زندگی که درغرب مطرح است، بر اساس جهان بینی، خداباوری و اخلاق به معنای صفات فضیلت نیست، بلکه این سبک زندگی در نوع تعاملات خیلی دقیق می باشد. مثلا در حقوق شهروندی که باید مورد توجه قرار گیرد و حق و حقوق افراد محترم شمرده شود به خصوص در حوزه حقوق اخلاقی که دارای اهمیت است. در سبک زندگی اسلامی، یک سری حساسیت ها وجود دارد که در طرف مقابل نیست و یکی از آن موارد، مسئولیت پذیری می باشد. کتابی از «مایک کوک» انگلیسی با عنوان امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که 2300 منبع در این کتاب ذکر شده است. نویسنده در بخشی از کتاب می گوید من در یک میدان حضور داشتم و شاهد یک تجاوز در آنجا بودم و هیچکس به قربانی تجاوز، توجه نمی کرد و علیرغم درخواست کمک، کسی به آن توجه نداشتاین درخواست توجه نمی کرد یا نویسنده در خاطره ای دیگر می گوید کسی مورد ظلم قرار گرفته بود اما کسی به آن کمک نمی کرد. نویسنده می گوید برایم سوال پیش آمد که آیا دینی هست که در این موارد به پیروانش توصیه کرده باشد تا از این کار جلوگیری کنند یا خیر؟ مایک کوک مطالعات زیادی کرد تا به اسلام رسید و نتیجه تحقیق او، یافتن قوانین و قواعدی شد که انسان را وادار می کند تا در مقابل ناهنجاری ها بایستند و در قبال یک اتفاق بی تفاوت نباشند.
وی ادامه داد: نتیجه ای که ذیل بحث لیبرالیسم مطرح می شود این چنین است که باید مشکل خود را خودتان حل کنید و این مشکل ما نیست، اما در اسلام چنین ادبیاتی وجود ندارد. پیامبر(ص) می فرماید "اگر شما به فکر اصلاح امور مؤمنین نباشید، مسلمان نیستید". در حوزه سیاست خارجی نیز اگر غیرمسلمان هم از شما کمک بخواهد و به او کمک نکنید، مسلمان نیستید. لذا در زمان حکومت حضرت امیرالمومنین(ع) نقل شده است که فردی مسیحی در حال گدایی بود که حضرت با دیدن این صحنه دستور داند که تا آخر عمر از بیت المال به او پول بدهند و فرمودند که این شخص در جوانی مشغول کار بوده و الان نباید محتاج باشد، باید کرامت او حفظ می شد و نباید دست او جلوی بقیه دراز شود. این ادبیات در لیبرالیسم غربی نیست.
دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) افزود: در آلمان بحثی با عنوان معنای سعادت در اسلام را در جمع انسان های فرهیخته مطرح کردم و از آنها خواستم تعریفی برای سعادت ارائه کنند که مورد قبول بقیه باشد اما چنین نشد و هر کس مواردی از از جمله داشتن قدرت، مسئولیت و اندیشه درست را مطرح کرد که در نهایت 50 بیان متفاوت از سعادت بیان شد، اما به یک تعریف واحد نرسیدیم. شهید مطهری در بیانی گفت که بعضی فکر می کنند که معنای سعادت و شقاوت و خوشبختی و بدبختی را می دانند و بدیهی است، اما وقتی وارد متن این مفهوم بشویم، متوجه سنگینی آن می شویم. در واقع سوال اصلی اینجاست که چه سبک زندگی ما را سعادتمند می کند، این سوال بسیار مهمی است که باید توجه داشته باشیم. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند باید روی سه چیز تمرکز کنیم، اول اینکه عقل را تربیت کنیم، دوم اینکه به تربیت نفس بپردازیم و در آخر جوارح را تربیت کنیم که همگی باید جمع شوند.
وی ادامه داد: یکی از مواردی که انسان باید در زندگی خود به توجه داشته باشد این است که باید اهل فکر باشد و با احساس صرف، زندگی را مدیریت نکند، انسان اگر با احساس صرف زندگی کند قطعا دچار مشکلات زیادی خواهد شد و دچار افراط و تفریط می شود، عقل باید تربیت و مدیریت شود. در کتاب کافی در اولین باب، بحث عقل و جهل به جهت اهمیت آن آمده و عقل را مدار خیر، نیکی، ثواب و عقاب معرفی کرده است. سوال می شود که عقل چیست؟ عقل چیزی است که انسان را به بندگی خدا می رساند و او را به بهشت رهنمون می کند که امام خمینی(ره) در کتاب جنود عقل و جهل به شکل مفصل به تفسیر حدیث امام صادق(ع) پرداختند.
دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) افزود: تعبیری داریم به نام عقل ورزی که اگر به درستی از عقل خود استفاده نکنیم، خیلی خطرناک است. عقل باید تحت مدیریت عقل و وحی قرار بگیرد که بحث مفصلی می طلبد. استاد ما علامه جوادی آملی می فرمایند که کتاب کافی باید کتاب بالینی باشد و حتما سعی کنید مبحث عقل و جهل را مطالعه کنید و حدیث امام صادق(ع) پیرامون 75 لشکر عقل و جهل را ببیند. قرآن کریم در حوزه تفکر و تدبر نزدیک به 300 آیه مطرح می کند مثلا در سوره انبیا آمده " لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ" یعنی در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است، آيا نمى انديشيد؟". امام رضا(ع) می فرمایند «لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ عليه السلام: أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ عليه السلام: لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى» یعنی عقل یک مسلمان کامل نمی گردد مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد: از او اميد خير باشد. مردم از بدى او در امان باشند. خير اندك ديگرى را بسيار شمارد. خير بسيار خود را اندك شمارد. هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد. خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. سپس فرمود: دهمین خصلت چنین است که احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است. این موارد همگی ثمره عقل هستند لذا عقل را دست کم نگیرید.
آیت الله رمضانی با اشاره به هدف اسلام اظهار کرد: اسلام سعی دارد که مسلمانان را عاقل و خردورز تربیت کند. عقل انسان را به معرفت ربّ می رساند. انبیاء آمدند تا انسان را به خدای دلپذیر دعوت کنند نه خدای تحمیلی؛ یک فیلسوف غربی می گفت که خدای انبیاء، دلپذیر است نه خدای فیلسوفان و متکلمان. علامه جوادی آملی از قول علامه طباطبایی می فرمودند که قرآن برهانی را که برای خدا بکار می برد، را با عنوان «برهان محبت» مطرح می کند، در داستان حضرت ابراهیم(ع) آمده که این پیامبر الهی به ستاره و خورشید و ماه اشاره کرد اما زمانی که افول کردند، گفت من چیزی را نمی پرستم که محو شود و بدان دل نمی بندم. قطعا سوالی پیش می آید که ای ابراهیم در نهایت چه خدایی را می پرستی؟ در جواب آیه فطرت را می خواند " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا" یعنی خدایی را می پرستم که قلب و وجودم، آن را بخواهد و در تمام صحنه های زندگی حاضر باشد نه غائب.
دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع)، پرهیز از تکبر را ضروری دانست و تصریح کرد: انسان باید متواضعانه راه برود و از حرکت کردن متکبرانه بپرهیزد؛ حضرت امیرالمومنین(ع) می فرمایند: «عَجِبْتُ لاِبْنِ آدَمَ، أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّرُ» یعنی در شگفتم از آدمي زاد كه آغازش نطفه اى است و فرجامش لاشه اى و در اين ميان انبار نجاست است و با اين حال تكبّر مى ورزد. انسان چرا باید متکبر باشد، نسبت به چه چیزی و چه کسی می تواند تکبر داشته باشد در حالی که هیچ انسانی از لحظه بعد خود اطلاعی ندارد. بعضی برای علم خود تکبر دارند در حالی که با یک ضربه به مغز انسان همه آن علم نابود می شود، بعضی برای قدرت تکبر دارند و حال آنکه در کوتاه ترین زمان ممکن از او سلب می شود، عده ای به جهت ثروت متکبر می شوند در صورتی که در یک چشم به هم زدن از بین می رود.
وی ادامه داد: حضرت علی(ع) در ادامه خطبه متقین می فرمایند: غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ یعنی چشمانشان را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهادهاند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کردهاند که براى آنان سودمند است؛ در سبک زندگی اسلامی مراقبت از چشم و گوش اهمیت بالایی دارد، بعضی هر چیزی را می بینند و می شنوند که موجب معصیت انسان می گردد.
آیت الله رمضانی افزود: برای اینکه انسان به این مرحله برسد به تعبیر علامه طباطبایی باید تمرین و ممارست داشته باشد. حضرت علی (ع) به مدت 63 سال زندگی کردند که دقیق ترین و عمیق ترین معارف الهی را در کلام ایشان می بینیم؛ ایشان می فرمایند «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ یعنی ستایش برای خداوندى كه انديشه هاى دور پرواز او را درك نكنند و زيركان تيزهوش، به عمق جلال و جبروت او نرسند». ایشان هنگام شهادت، شش وصیت می کنند که بنده طی جلساتی که در شهر وین داشتم، یکی از وصیت ها را در کتاب «وصیت ماندگار» شرح کردم که بسیار شیرین و تأثیرگذار بود؛ حضرت امیرالمومنین(ع) به حفظ انس با قرآن و کمک به یتیم و مسکین وصیت کردند، وقتی نیازمندی به سمت شما می آید از جانب خدا فرستاده شده که به آنان کمک کنی و اگر چنین نکردی قطعا شخص دیگری به او کمک خواهد کرد چرا که خدا رزاق است. مبادا روزی برسد که در عمل به قرآن، کسی از شما سبقت بگیرد یعنی کسی که قرآن را قبول ندارد بدان عمل کند ولی مسلمانان به قرآن بی توجه باشند؛ حضرت امیرالمومنین(ع) توصیه می فرمایند که قرآن را در زندگی خود اجرایی کنید.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام)، به عنوان یک تشکل جهانی و غیردولتی، از طرف گروهی از نخبگان جهان اسلام تشکیل شده است. اهلبیت(علیهمالسلام) به این دلیل بعنوان محور فعالیت انتخاب شدهاند که در معارف اسلامی در کنار قرآن، محوری مقدس را که مورد پذیرش عامه مسلمین باشد، تشکیل میدهند.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام) دارای اساسنامهای مشتمل بر هشت فصل و سی و سه ماده است.